سخنگوی دانشجویان تجمع کننده مقابل باغ قلهک تأکید کرد: اگر چه امریکا توانست بعد از 444 روز با ترفندهای سیاسی و دیپلماتیک گروگان ها را آزاد کند امروز انگلیس بعد از 4 هزار 444 روز هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.
به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» دقایقی پیش سخنگویی دانشجویان تجمع کننده در باغ قلهک طی مطالبی اظهار داشت: اگر چه امریکا توانست بعد از 444 روز با ترفندهای سیاسی و دیپلماتیک گروگان ها را آزاد کند امروز انگلیس بعد از 4 هزار 444 روز هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.
وی در خصوص ورود نیروهای انتظامی به داخل سفارت هشدار داد: اگر نیروهای انتظامی با دانشجویان داخل سفارت برخورد قهری کنند ما نیز وارد عمل خواهیم شد.
وی گفت: آفرین بر شما دانشجویان که امروز انقلاب سوم توسط نسل سوم انقلاب به ثبت رسید و امروز روز مبارزه با جاسوسی را به نام خود ثبت کردید.
گفتنی است حمید رسایی تا دقایقی دیگر برای حمایت از دانشجویان به جمع آنان خواهد پیوست.
خبرهای مرتبط در سایت خبرگزاری دانشجو :
سخنگوی دانشجویان: اگر 4 هزار و 444 روز هم بگذرد انگلیس هیچ غلطی نمی تواند بکند
خواهان قطع رابطه با دولت انگلیس هستیم
صدها دانشجو داخل سفارتخانه هستند / مردم عزادار حسینی (ع) در حال پیوستن به دانشجویان هستند
درگیری دانشجویان با نیروی انتظامی در باغ قلهک
«شورای دانشجویی تسخیر سفارت انگلیس» اعلام موجودیت کرد
دانشجویان: باغ قلهک از امروز به موزه ضداستکباری تبدیل میشود
سلام از حضور شما در جام صبوحی سپاسگزارم.موفق و منصور باشید همواره
بادها، نوحه خوان
بیدها، دسته زنجیر زن
لالهها، سینهزنانِ حرمِ باغچه
بادها، در جنون
بیدها، لالهگون
لالهها، غرق خون،
برگها، گریهکنان ریختند[گریه]
آسمان، کرده به تن پیرهن تعزیه،[گریه]
طبل عزا را بنواز ای فلک[گریه]
خیمه خورشید سوخت[گریه]
سلام وبلاگتون زیباست
دعا کنید شاید تو کربلا بارون اومد ..........
التماس دعا
سلام بسیار ممنون
التماس دعا
سلام دوست عزیز
فلسفه گریه
چرا گریه برحسین؟!
چنان که روشن است، گریه ارزشى در فرهنگ شیعى دارد
به روزم [گل]
فردا را چگونه می توان دید
فردایی که امروزش همه در غوغا است
فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم
کجاست یک دل آرام
کجاست آرزوهای آرزو نشده
کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش باز گردد
نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم
نمی دانم اشکم را برای که بریزم
نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم
کاش میشد در بن بست سکوت خانه ای از فکر نساخت
کاش میشد عشق را در خاکستر یاد ها نگاه داشت
کاش میشد اشک را در جویبار احساس نریخت
چرا این مردم دل هاشان را با اب سیاه افکار دیگران می شویند
چرا این مردم عطش بودن را در انتظار دیدار یار سیراب نمی کنند
چشمانم از خیره شدن بر صفحات خالی ذهنم خسته شده
نمی دانم چرا هر چه در بیراهه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی هایم را
نمی یابم
کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی
فردا روز توست
روز شنیدن بوی نرگس
روز انتظار
روز تقدیم اشکها بر زیر پایت
روز شکستن دیوار دوری هفت روز
مرا دریاب
می دانی چه هستم
می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم
تا یک دل آرام را ,
تا آرزوی بازگشتت را ,
تا امید به انتظارت را
از تو طلب کنم
می خواهم بدانم
چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو ,
سوز عشق را برای تو داشته باشم
دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام
نگاه داری
میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
شعر از: کاظم بهمنی
http://1tarannom.blogfa.com
وبلاگ به روزشد